نیک آفریننیک آفرین، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 3 روز سن داره

دخترانه ها

بارانی های با تو ...

سلام دختر کوچولو  بارون بارید ، و بارید و بارید ... و من برای تو چیزی ننوشتم ... منو ببخش که دغدغه های زندگیم زیاد شده و تو چه صبورانه در کنار همین ها همچنان با منی .  وقتی حرکاتت رو روی صفحه مانیتور سونوگرافی دیدم ... با خودم گفتم من مادر تو هستم دخترم ... از چیزی نترس . تو مدام دستت رو جلوی صورتت می گرفتی ... چند بار هم دستت کنار سرت بود ، انگار داشتی فکر می کردی ! به چی فکر می کردی خدا میدونه ... و یا شاید برای اولین بار فهمیدی دنیای دیگه ای هم غیر از این دنیا هست ... حتما صدا هایی از بیرون شنیدی ، که با صدای خنده های من فرق داشت ... نکنه ترسیده باشی ! جای تو در وجود من امنه دختر کوچولو . دیروز منو پدرت به جای دور ر...
29 آبان 1391

دختر من

                                               سلام دختر کوچولو دیروز یکی از دوستای تو از راه رسید و رفت بغل مادرش ... یه پسرکوچولوی آروم و دوست داشتنی ... و من همچنان منتظر روز رسیدن تو هستم . 130 روز دیگه مونده که تو ،  یه غروبی ، شبی ، صبحی ... یه موقع که من حواسم نیست بیای تا من یک خانواده داشته باشم .  دلم می خواد درباره ی تو با همه ی آدمهای توی خیابون حرف بزنم ... با پرنده ها از تو  بگم ... با گلها درباره تو صحبت کنم... به ستاره ها بگم خوش بحالتون که به دختر کوچولوی من نزدیک ترید . دلم ...
20 آبان 1391

داستان دنیای آدمها

                                                 سلام دختر کوچولو  همین چند دقیقه پیش داشتی تکون می خوردی ، انگار با انگشتای ظریفت داشتی پوست منو لمس می کردی ... نگران نباش ، من از لطیف ترین موجودات دنیا هستم ... تو توی پر قو خوابیدی ، یه جای آروم ... و چقدر خوش بحالته که یه جا برای زندگی داری ... در دنیایی که میلیاردها نفر بی خانمان هستن .  می دونی دختر کوچولو ... خونه ، امن ترین جای دنیاست . خونه یعنی یه خواب راحت بعد از دغدغه های هر روز ... خونه یعنی تو دلت می خواد هر گز پاتو ازش بیرون نزاری ...
18 آبان 1391

از دختر کوچولو به دختر کوچولو

                                             سلام دختر کوچولو  خوش بحالت که تو ،تو ی دل منی و از دنیا خبر نداری . دیروز وقتی همه ی انرژی چشمم رو جمع کرده بودم که از روی صفحه ی سیاه مانیتور سونوگرافی حرکات تو رو ببینم ، یه لحظه دلم برای خودم سوخت . اینهمه محبت در من چه می کنه دختر کوچولو ؟  خدا حتما یه چیزی می دونست که خواست من مادر تو باشم .  مادر تو ... تویی که اینهمه آروم و مهربون داری در من رشد می کنی و سفارش ما رو پیش خدا می کنی .   حالا که من مادر تو ام ، ولی در زندگی بعدی تو مادر من باش تا...
16 آبان 1391

مادر تو

                                                             سلام دختر کوچولو  صبح جمعه ات بخیر . از صبح تا حالا هرچی صدات می کنم، تکون نخوردی ، فکر کنم هنوز خوابیدی خرس کوچولو ی من .  ببین دختر کوچولو  بیا با هم دوست باشیم ... از الان تا وقتی قلب من آخرین ضربه های حیات رو می زنه . قبول ؟  می دونی مامانت آدم عجیبیه بین آدمها ... بعد که بزرگ شدی خودت می فهمی . مامانت ، قبلا دختر کوچولوی ساده ای بود که الان تبدیل به یه آدم ساده شده ... همیشه قبل و بعده...
12 آبان 1391

از دختر کوچولو به دختر کوچولو

                                                        سلام دختر کوچولو  چقدر دلم می خواد یه بار درست حسابی باهات حرف بزنم . مثل چند سال آینده که روبروی هم میشینیم و من از گذشته هام میگم و تو از آینده ها ... !  دنیای ما دنیای خوبی ...  ... چی بگم ؟ چی بگم که دارم فقط برای دل خودم تو رو به این دنیا میارم. تمام دغدغه ی روز شبم شدی تو ... مثل بچگی هام که از یه عروسکی توی ویترین مغازه ای خوشم میومد و شبها خواب داشتنشو می دیدم. الانم فکر میکنم تو همون عروسک خواستنی بچگی هام...
8 آبان 1391

بارانی های با تو ...

                                         سلام دختر کوچولو    باران میآید ... همه ی پرندگان به گوشه ی امنی پرواز کرده اند اما جای تو در و جود من امن است ...! چند وقتی میشه به تو  که هم هستی و هم نیستی قول دادم وقتی بارون میاد برات بنویسم . و الان هم دارم برات می نویسم .  و زندگی یعنی همین . راحت بخواب دختر کوچولو که بیست هفته است راحت خوابیدی .  ...
6 آبان 1391

داستان دنیای آدمها

                                                               سلام دختر کوچولو  امشب می خوام از دنیایی که توش زندگی می کنم برات حرف بزنم. قبلنا هرگز فکر نمیکردم روزی بخوام دنیا رو برای کسی توصیف کنم چون همه می دونن که چه اتفاقی داره می افته . اما تو خیلی کوچولویی و سر از کار آدمها در نمیاری . توی دنیای ما یه احساسی هست به اسم شادی و یه احساسی هست به اسم غم . شادی یه احساس خوبه ، شادی یعنی اینکه دلت می خواد هرگز از شرایطی که توش قرار گرفتی بیرون نیای ، یعنی احساسی...
3 آبان 1391
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به دخترانه ها می باشد